شعر در مورد
انار,شعر در مورد انار و پاییز,شعر کوتاه در مورد انار,شعری در مورد
انار,شعر عاشقانه در مورد انار,شعر کودکانه در مورد انار,شعر نو در مورد
انار,شعر زیبا در مورد انار,شعر هایی در مورد انار,شعر در مورد باغ
انار,شعر درباره انار و پاییز,شعر کوتاه درباره انار,شعر کوتاه درباره
انار,شعرهای کوتاه در مورد انار,شعرهای کوتاه درباره انار,شعری کوتاه
درباره انار,شعر عاشقانه درباره انار,شعر کودکانه درباره انار,شعر نو
درباره انار,اشعار زیبا در مورد انار,شعری زیبا در مورد انار,اشعار زیبا در
مورد انار,شعر زیبا در باره انار,شعری زیبا در باره انار,شعر انار,شعر
انار مشیری,شعر انار عشق,شعر انار سهراب,شعر انار سهراب سپهری,شعر انار
شاملو,شعر انار و پاییز,شعر انار مولانا,شعر انار حافظ,شعر انار شهریار,شعر
انار فریدون مشیری,شعر انار و عشق,شعر دانه های انار سهراب,شعر انار از
سهراب,شعر سهراب سپهری درمورد انار,شعر سهراب سپهری راجع به انار,شعر انار
احمد شاملو,شعر انار از شاملو,شعر انار و پاییز,شعر درباره انار و
پاییز,شعر انار پاییز,شعر در مورد انار و پاییز,شعر انار پاییزی,شعر درمورد
پاییز و انار,شعر انار مولوی,شعر درباره انار,شعر درباره انار و پاییز,شعر
درباره انار شب یلدا,شعر درباره انار ترک خورده,شعری درباره انار,شعری
درباره انار,شعر در مورد انار,شعر در مورد انار و پاییز,شعری در مورد
انار,شعر درباره ی انار,شعری درباره ی انار,شعر نو درباره انار,شعر درباره
گل انار,شعر کودکانه درباره انار,شعر کوتاه درباره انار,شعرهایی درباره
انار,شعر کوتاه در مورد انار,شعر عاشقانه در مورد انار,شعر کودکانه در مورد
انار,شعر نو در مورد انار,شعر زیبا در مورد انار,شعر هایی در مورد
انار,شعر در مورد باغ انار,شعر نو درباره ی انار,شعر زیبا درباره ی
انار,شعر کوتاه درباره ی انار,شعری زیبا درباره ی انار
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد انار برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
انار گونه هایت
از شرم ترک برداشت
وقتی دستانت را به آرامی گرفتم
دانه های یاقوت سرازیر شد
و چشمانت
ملتمسانه ،
عشق را از چشمانم می خواند
بگذار بی پروا دوستت بدارم
بگذار جسورانه تو را درآغوش بگیرم
شاید لب های سرد و یخ بسته ات ,
به گرمی بوسه ای زنده گردد
شعر در مورد انار
باز من و
پنجره ی رو به باغ…
و انارهایی که از فرط نبودنت،
ترک برداشته اند…
باز من و
خاطره ی بچگی هایی که پشت درخت های پربار انار گم می شد
و رد پایی که تو را ،
تاپشت پرچین های باغ،
برای همیشه پنهان می کرد…
در کدامین لحظه ی پرشیطنت کودکی جاماندیم؟
شعر در مورد انار و پاییز
درخت ها همه عریان شدند، آبان شد
و باد آمد و باران گرفت و طوفان شد
نیامدی و نچیدی انار سرخی را
که ماند بر سر این شاخه تا زمستان شد
نیامدی و ترک خورد سینه ی من و آه
چقدر یک شبه یاقوت سرخ ارزان شد
چقدر باغ پر از جعبه های میوه شد و
چقدر جعبه ی پر راهی خیابان شد
چقدر چشم به راهت نشستم و تو چقدر
گذشتن از من و رفتن برایت آسان شد
چطور قصه ام آنقدر تلخ پایان یافت؟
چطور آنچه نمیخواستم شود آن شد؟
انار سرخ سر شاخه خشک شد، افتاد
و گوش باغ پر از خنده ی کلاغان شد
شعر کوتاه در مورد انار
جز ما دو سه تا انار عاشق در باغ
کی مانده از آن تبار عاشق در باغ
گفتی که بهار عاشقان پاییز است
دلخونم از این بهار عاشق در باغ
شعری در مورد انار
سر داده به باد انار عاشق در باغ
از کار گذشته کار عاشق در باغ
“پاییز” نگو…! بگو که رستاخیز است
با اینهمه سربدار عاشق در باغ
شعر عاشقانه در مورد انار
تمام لحظه هایم
به دنبال ناب ترین دانه های انار بودم
و هرگز دانه ای نیافتم . . .
کاش می دانستم که باغ چهار فصل تو پُر بود از انار
با دانه هایی به سرخی خون
آنگاه هرگز التماس به درختان خشکیده باغ خود نمی بردم . . .
شعر کودکانه در مورد انار
هنوز لبخند میسازم
تا درونم را کسی نفهمد
برای دلخوشی دلم و دلخور نشد دلها
لبخندی همانند لبخند انار
که می گویند از رسیدگی ست
اما دریغ که از نرسیدن ست
دل انار از تنهایی می گیرد و به لبخندی ترد میشکند
تا با دستان باغبان از تنهایی در آید
و من اما آرزو دارم با دستان تو چیده شوم
پس لبخند میزنم
لبخندی اناری
فصل مهر چیدن من و لبخندم را به یادآور
ای مهربان
شعر نو در مورد انار
میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن
به رنجهای زندگی هم دل بست
و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست.
میلاد تو معراج دستهای من است
وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم
میلادی که با عطر بهار گره خوره است.
شعر زیبا در مورد انار
از عجایبِ خلقت همین بس
بهار باشد یا زمستان
وقتی تو می خندی
انارها شکوفه می دهند …
شعر هایی در مورد انار
بچه که بودم
موقع گل انارها ی زنبور عسل رفت تو ی گل انار که هنوز درست باز نشده
بود.منم از روی کنجکاوی گل و محکم فشار دادم که زنبوره له بشه و بمیره ولی
چشمتون روز بد نبینه همچین نیشم زد که اشکمو درآورد.آخه من هشت نه سال
بیشتر نداشتم.الان بعد از اینهمه سال هنوز خاطرش برام زنده است.کاش هنوز
همون روزا بود.این روزا غصه ها از پا درمون آوردن صدامون درنمیاد…
شعر در مورد باغ انار
آسمان ، آبی تر ،
آب ، آبی تر ،
من در ایوانم ، رعنا سر حوض .
رخت می شوید رعنا .
برگ ها می ریزد.
مادرم صبحی می گفت : موسم دلگیری است .
من به او گفتم : زندگانی سیبی است ، گاز باید زد با پوست .
زن همسایه در پنجره اش ، تور می بافد ، می خواند .
من * ودا * می خوانم ، گاهی نیز
طرح می ریزم سنگی ، مرغی ، ابری .
آفتابی یکدست .
سارها آمده اند .
تازه لادن ها پیدا شده اند .
من اناری را ، می کنم دانه ، به دل می گویم :
خوب بود این مردم ، دانه های دلشان پیدا بود .
می پرد در چشمم آب انار : اشک می ریزم .
مادرم می خندد .
رعنا هم .
شعر درباره انار و پاییز
من دراین تاریکی
فکر یک بره روشن هستم
که بیاید علف خستگی ام را بچرد
من دراین تاریکی
امتداد تر بازوهایم را
زیر بارانی می بینم
که دعاهای
نخستین بشر را ترکرد
من در این تاریکی
درگشودم به چمنهای قدیم
به طلایی هایی که به دیوار اساطیر تماشا کردیم
من در این تاریکی
ریشه ها را دیدم
و برای بته نورس مرگ آب را معنی کردم
شعر کوتاه درباره انار
وقتی تمام صداقتت را زیر پا له می کنند
و برای همیشه صافی و پاکی را در دخمه ای تاریک زندانی ،
به این حرف سهراب می رسی:
” من اناری می کنم دانه و به دل می گویم کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود “
وقتی نا امیدی در قلبم لنگر انداخته و سکوت بر لبانم موج می زند
دلم بر زمین پا نمی نهد گویا می داند زمین پر از بیزاری ست ، پر از بی راهه . . . پر از نیرنگ . . .
افسوس تمامیتم را به آغوش کشیده
دیگر به آب ، خاک و نفس هم اعتمادی نیست
چه تلخ است قصه عادت
چه سخت میگذرد زمان بی تو و چه بی تابند ثانیه ها . . . آه
چه تلخ محاکمه می شوند رنگ ها
و چه دردیست میان جمع بودن
دلم انار می خواهد . . .
شعر کوتاه درباره انار
باید به
خرمالوهای کال سربزنم، به انارهای سبز به آدمهای ناپخته به آنها که هنوز
عاشق نشده اند بگویم که اتفاق بزرگی خواهد افتاد بگویم که پاییز در راه
است…!
و من عاشقانه منتظرم…
شعرهای کوتاه در مورد انار
می توان عاشق بود
به همین آسانی…
من خودم
چند سالی ست که عاشق هستم
عاشق برگ درخت
عاشق بوی طربناک چمن
عاشق رقص شقایق در باد
عاشق گندم شاد!
آری
می توان عاشق بود
مردم شهر ولی می گویند
عشق یعنی رخ زیبای نگار!
عشق یعنی خلوتی با یک یار!
یا به قول خواجه
عشق یعنی لحظه ی بوس و کنار!
من نمی دانم چیست
اینکه این مردم گویند….
من نه یاری نه نگاری نه کناری دارم….
عشق را اما من
با تمام دل خود می فهمم!
عشق یعنی رنگ زیبای انار
شعرهای کوتاه درباره انار
من اناری را می کنم دانه
به دل می گویم کاش این مردم دانه های دلشان پیدا بود …
شعری کوتاه درباره انار
پاییز
فصل رسیدن انارهای سرخ است
و انار
چه دل خونی دارد
از رسیدن!
شعر عاشقانه درباره انار
دلش پاره پاره شود چون انار کرا تیغ تو بگذرد در ضمیر
شعر کودکانه درباره انار
کشتن و مردن که بر نقش تن است چون انار و سیب را بشکستن است
شعر نو درباره انار
شگفت نیست دلم چون انار اگر بکفید که قطره قطره ی خونش به ارغوان ماند
عقل ما خبر شود از خوشه ی زرین عنب فهم حیران شود از حقه ی یاقوت انار
اشعار زیبا در مورد انار
آرسته بهشت را بیاشوبم هنگامه و شور محشر اندازم
از ریشه انار و طوبی و زیتون بر کنّم و بر صنوبر اندازم
شعری زیبا در مورد انار
ریستم و صبح شد
انار ، سرخ تر
سر بریده ی حسین را نگاه کن
انار سرخ
می کند ز کوچه ها گذر
دلش گرفت و زیر گریه زد
و دستمال میان سرخی انار
بسته شد به سر
اشعار زیبا در مورد انار
لیلی زیر درخت انار نشست
درخت انار عاشق شد
گل داد سرخ سرخ ، گل ها انار شد داغ داغ
هر انار هزار تا دانه داشت
دانه ها عاشق بودند
دانه های توی انار جا نمی شدند، انار کوچک بود
انار ترک برداشت
خون انار روی دست لیلی چکید
خدا گفت راز رسیدن فقط همین بود
کافی است انار دلت ترک بخورد.
شعر زیبا در باره انار
شعرای دفتر من
پر از غم و فریبه
تو قصه های مردم
غریبه ام غریبه
مثل گل اناری
دوستت دارم همیشه
داد می زنم تو دنیا
هیچی چشات نمی شه
وقتی که بارون بیاد
دلم می شه بهاری
دلم فزونی شده
شعری زیبا در باره انار
دختر ها به صف
به صف کنار رودخانه
امروز درس عملی اخلاق است
دخترکان منتظرند
صدای شیپور
چیزی قِل می خورد
روی آب
شاید
هندوانه بریده ای باشد
یا
اناری درشت
نه
سر بریده زنی است
که گیسوانی بلند دارد
سر با موج رود خانه
بالا و پایین می رود
و دخترکی روی موج
ماهی قرمز می بیند
و دیگری دسته ای گل سرخ
و سومی
اناری شکفته
با دانه های درشت یاقوتی
لبخند می نشیند بر لبان دخترکان
و شلاق بر شانه هایشان
شعر انار
راز از انار ترکیده آغاز می شود
و عشق از دل شکسته و از دل شکسته
حجم بزرگ تنهایی
می افتد و
می لغزد
شعر انار مشیری
بالا برای توست من آنجا نمی روم
فالی بزن به نیت باران غزل بخوان
من می روم کنار خدا یا نمی روم
من باز هم رفوزه شدم تنبل کلاس
بالاتر از حروف الفبا نمی روم
دارا انار داشت آه آن طرف
دیگر سراغ غربت سارا نمی روم
مردی که اسب داشت بیامد غروب
تا شیهه طلوعست از آنجا نمی روم
شعر انار عشق
یک آینه مشتی سیب و انار
اگر باران بیاد کمی بهتر است
آن وقت
از لابه لای دود سیگار
برایت شکلک در می آورم
و انار دانه می کنم
سیب هم بماند
برای بعد
شعر انار سهراب
رخانش چو گلنارو لب ناروان ز سیمین برش رسته دو ناروان
شعر انار سهراب سپهری
در نار باغ سینه حلاوت نمانده است امروز دست از اوست که سیب ذقن گرفت
شعر انار شاملو
سیب غبغب اگر به دست افتد بهتر از صد انار یاسینی است
شعر انار و پاییز
بودش انار فهرجی شیرین عقده ی مَلَس نبودش عَقدا را
شعر انار مولانا
با رخت ای دلبر عیار یار نیست مرا نیز به گلکار کار
تا رخ گلنار تو رخشنده گشت بر دل من ریخته گلنار نار
شعر انار حافظ
رخسار تو را لاله و گل بار که دار و آن سنبل نو رسته به گلنار که دار
شعر انار شهریار
رخانش چو گلنارو لب ناروان ز سیمین برش رسته دو ناروان
شعر انار فریدون مشیری
دو چشمانش به سان دو نرگس به باغ مژه تیرگی برده از پرّ زاغ
که گلنار به نام آن ماهروی نگاری پر از گوهر و رنگ و بوی
سخن چون ز گلنار از آن سان شنید شکیبایی و خامشی برگزید
شعر انار و عشق
گلنار یکی هفته بود بستان آرا بر ماه دو هفته است تو را دایم گلنار
شعر دانه های انار سهراب
داد گلنار مرا فرقت تو رنگ ترنج داد یاقوت مرا فرقت گل رنگ سفال
شعر انار از سهراب
در آمد از در هجره به صد هزار کشی فرو نشست به پیشم چو صد هزار نگار
هزار گونه ی گلنار بر مه و پروین هزار سلسله مشک بر گل و گلنار
شعر سهراب سپهری درمورد انار
در شهر انار هوا که عالی!…خوب است
حال همه ی شهر؛ خیالی…خوب است
رونق اگر از پسته ی بابا رفته
پاینده ننه که وضع قالی ….خوب است
آبی سرجای خود؛لاکی جاخود
نقش خواندن ولالایی و لالی…خوب است
خونی شده انگشت ننه با پاکی
لیکن همه خوب؛وضع *حالی* …خوب است
امروز که دستمان نمیرود در جیبی
خاریدن جیبهای خالی…خوب است
القصه که روبه راه،حالمان هم جاخود
وضع همه چیز مثل مالی….خوب است
احوال انار هم اگر میپرسی
مثل یمن و چاد و سومالی …خوب است
شعر سهراب سپهری راجع به انار
تنهایی تو را
دست های من تاب نمی آورد
“کافی ست انار دلت ترک بخورد”
دانه دانه هاش
بریزد در دهان من
تا سرخی صدای خنده هام
رنگ تو باشد
خودت را از آغوش من نگیر
آقای من!
دنیا در دستان توست
که آغاز می شود.
شعر انار احمد شاملو
وقتــی هستــی
هیــچ چیــز کــم نیســت!
خــدا هــم هســت آن بیــرون!
جــای پــاش هــم هســت بــر بــرف!
چقــدر رقصیــده بــود آن شــب …
شعر انار از شاملو
پاییز
وفادار ترین فصل خداست
حافظه ی خیس خیابان های شهر را
همیشه همراهی می کند
لعنتی، هی می بارد و می بارد…
و هر سال
عاشق تر از گذشته هایش
گونه های سرخ درختان شهر را
می بوسد و
لرزه می اندازد به اندام درختان
و چقدر دلتنگ می شوند برگ های عاشق
برای لمس تن زمین
که گاهی افتادن
نتیجه ی عشق است…
شعر انار و پاییز
چه شاعرانه است فریادشان زیر پاهایمان! برگ هایی که روزی برای آرامش به سکوتشان پناه میبریم… پاییزتون مبارک
شعر درباره انار و پاییز
پاییز را
دوست دارم… ﭘﺎﯾﯿﺰ، ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﺗﺐ ﮐﺮﺩﻩ! ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﻟﺮﺯ ﮐﺮﺩﻩ!
ﺑﻐﻀﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﺏ ﮐﺮﺩﻩ! ﺣﺮﻓﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ! ﻣﻦ، ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺳﻮﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭ
ﺗﺐ ﻭ ﻟﺮﺯ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﻢ! ﭘﺎﯾﯿﺰ، ﻋﺮﻭﺱ ﺗﻤﺎﻡ ﻓﺼﻞ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ . ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ؛
ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ؛ ﻟﻪ ﻧﮑﻨﻢ؛ ﺑﺮﮔﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭ ﻧﻔﺲ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﺍﻡ ﻣﯽ
ﻛﺮﺩﻧﺪ …!!!
شعر انار پاییز
زندگی زیباتر میشود
به شرطی که به اندازه تمام برگ های پاییز
برای یکدیگر آرزوی خوب داشته باشیم..
شعر در مورد انار و پاییز
پاییز برای
بعضی ها دل انگیز است و برای بعضی ها غم انگیز… برای من فصل سردی دلهاست…
فصل باریدن اشکها… فصل تنهایی قدم زدن روی برگهای نارنجی… اینروزها هوای
دلم هم پاییزیست…
شعر انار پاییزی
به پرندگان بگو
شاخه هایت را فراموش نکنند.
پاییز
آخرین حرفِ درخت نیست
شعر درمورد پاییز و انار
بیچاره پاییز …
دستش نمک ندارد…
این همه باران به آدم ها میبخشد، اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند.
خودمانیم …
تقصیر خودش است ؛
بلد نیست مثل ” بهار” خودگیر باشد
تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و
با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد …
سیاست ” تابستان ” را هم ندارد
که در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشد
ولی از پشت خنجری سوزناک بزند
بیچاره …..
شعر انار مولوی
پاییز
سرد و بی رحم نیست
فقط
جسارت زمستـان را ندارد
ذره ذره زرد می کند
اندک اندک جان می سِتاند
قطره قطره می گِریاند
پاییــــز سرد نیست
نامـــهربان است
درســت مانند “تو ”
شعر درباره انار
اینک رسید آن کینه کش، جان در رکابش سینه وش
برکشتم دل کرده خوش، مردم شکار کیست این؟
گلگون انار انگیخته، گیسو کمند آویخته
دل خسته و خون ریخته، چابک سوار کیست این؟
شعر درباره انار و پاییز
گشادم دیده روی تو ناگه
به جانم در شدی ناکرده آگه
اگر گویم که از جورت کنم آه
زنی فی الحال تیغ و گوییم وه
قدت شاخ انار و روی تو نار
تعالی الله از آن قد اناره
اگر پرتو زند خورشید رویت
بسوزد مه درون هفت خرگه
شعر درباره انار شب یلدا
ای از گل تو ما را در دیده خار مانده
وز نوک غمزه تو جانم فگار مانده
تا نقش تو زمانه در پیرهن کشیده
در کارگاه گردون مه نیم کار مانده
تا بو که چون تو ماهی بینم به طالع خود
هر ب به گریه چشمم اندر شمار مانده
بس دل که هست هر دم از ناردان لعلت
در پرده قطره قطره همچون انار مانده
شعر درباره انار ترک خورده
به حسن ار چه سیب از میان برد گو،
زنخدان زد او با ز نخدان او
اگر چه زند خنده شیرین انار
به خود خندد او با لب لعل یار
شعری درباره انار
به حسن ار چه سیب از میان برد گو،
زنخدان زد او با ز نخدان او
اگر چه زند خنده شیرین انار
به خود خندد او با لب لعل یار
شعری درباره انار
غوطه در خون زند آن چشم که دیدن دانست
رزق دندان شود آن لب که مکیدن دانست
پوست بر پیکر خود چاک زند همچو انار
خون هر سوخته جانی که چکیدن دانست
شعر در مورد انار
دندان به دل فشار درین باغ چون انار
بویی اگر ز سیب زنخدانت آرزوست
یک چند خون دل خور و بر لب بمال خاک
گر سینه ای چو کان بدخشانت آرزوست
شعر در مورد انار و پاییز
مژه ام جلوه گاه پروین است
گل خورشید طلعتان این است
سیب غبغب اگر به دست افتد
بهتر از صد انار یاسین است
شعری در مورد انار
چون انار از خنده بیجای خود دارد خطر
شیشه نه آسمان ازباده پرزور عشق
چون چراغ صبحگاهی از فروغ آفتاب
پرتو خورشید تابان محو شد درنور عشق
شعر درباره ی انار
کشتن و مردن که بر نقش تنست
چون انار و سیب را بشکستنست
آنچ شیرینست او شد ناردانگ
وانک پوسیده ست نبود غیر بانگ
شعری درباره ی انار
شد سخن از من دل خوش یافتم
چون انار از ذوق می بشکافتم
گفتم ار چیزی نباشد در بهشت
غیر این شادی که دارم در سرشت
شعر نو درباره انار
از انار و از ترنج و شاخ سیب
وز شراب و شاهدان بی حساب
یا از آن دریا که موجش گوهرست
گوهرش گوینده و بیناورست
شعر درباره گل انار
به آب حسن و به تاب جمال جان پرور
کز آن گشاد دهان را انار خندانت
بدان جمال الهی که قبله دل هاست
که دم به دم ز طرب سجده می برد جانت
شعر کودکانه درباره انار
مرا چو مست کنی زین شجر برآرم سر
به خنده دل بنمایم به خلق همچو انار
مرا چو وقف خرابات خویش کردستی
توام خراب کنی هم تو باشیم معمار
شعر کوتاه درباره انار
همچون انار خندان عالم نمود دندان
در خویش می نگنجد از خویشتن برآرش
نگذارد آفتابش یک ذره اختیارم
تا اختیار دارم کی باشم اختیارش
شعرهایی درباره انار
گل نقل بلبلان و شکر نقل طوطیان
سبزه ست و لاله زار و چمن کوری کلاغ
با سیب انار گفت که شفتالویی بده
گفت این هوس پزند همه منبلان راغ
شعر کوتاه در مورد انار
دل را چو انار ترش و شیرین
خون بسته و دانه دانه دیدم
زهر عالم همه عسل شد
تا شهد تو در میانه دیدم
شعر عاشقانه در مورد انار
ای روی تو نوبهار خندان
احسنت زهی نگار خندان
می بینمت ای نگار در خلد
بر شاخ درخت انار خندان
شعر کودکانه در مورد انار
شب و روز آن نکوتر که به پیش یار باشی
به میان سرو و سوسن گل خوش عذار باشی
به طرب هزار چندان که بوند عیش مندان
به میان باغ خندان مثل انار باشی
شعر نو در مورد انار
گلست قوت تو همچون زنان آبستن
تو را از آن چه که در روضه و بساتینی
دی و بهار همه سال مار خاک خورد
اگر انار زند خنده تین کند تینی
شعر زیبا در مورد انار
بیا که دولت نو یافت از تو بخت جوان
بیا که خلعت نو یافت از تو مشتاقی
چگونه خنده بپوشم انار خندانم
نبات و قند نتاند نمود سماقی
شعر هایی در مورد انار
انار بودم خندان، بران عقیق لبت
کنون چو شعله نارم، تو نیز می دانی
انار عشق تو بودست شمس تبریزی
که برد بر سردارم، تو نیز می دانی
شعر در مورد باغ انار
دید یک جا که کرده از دیوار
سر برون شاخی از درخت انار
حقه های عقیق تازه و تر
بر وی آویخته ز شوشه زر
شعر نو درباره ی انار
چکان قطره ز سرهای انار تازه پنداری
که هر دانه که بوده ست اندرون پنهان همی بارد
خوش آن وقتی که مطرب در سماع، و نیکوان سرخوش
خرامان در میان سبزه و باران همی بارد
شعر زیبا درباره ی انار
گل سرخ انار از شاخ سبزش چون چکاند خون
تو پنداری که طوطی گوهر از منقار می بارد
خرامان سرو من مست و لطافت می چکد از وی
چه ناز است و کرشمه وه کزان رفتار می بارد
شعر کوتاه درباره ی انار
چهره بدخواهت از انده چو آبی باد زرد
سینه بد گوت پر خون از تفکر چون انار
شادمان در دولت عالی و جاه بی کران
کامران از نعمت باقی و عمر بی کنار
شعری زیبا درباره ی انار
در بوستانسرای تو بعد از تو کی شود
خندان انار و، تازه به و، سرخ روی سیب؟
این عید متفق نشود خلق را نشاط
عید آنکه بر رسیدنت آذین کنند و زیب
شعری درباره انار
آنکه مهتر بود بهتر از پی سیبی به چوب
پوست بر تن سر به سر بشکافتندش چون انار
همچو آتش چوب می خوردند و می دادند زر
وانکه از بی طاقتی بر خاک می مردند زار
شعری درباره انار
غیرت آنرا که چون نارنگ ده دل بینمش
گر به سینه صد دلستی خون شدستی چون انار
بنده از وی آمنم زیرا که روزی بیشک ست
در طویله عشوه او صد کس اندر انتظار
شعر در مورد انار
خط گرفت از حسن بی پروا عنان اختیار
مشت خاری پیش سیل نوبهاران را گرفت
در دلم صد عقده خونین گره شد چون انار
تا چو به، گرد خط آن سیب زنخدان را گرفت
شعر در مورد انار و پاییز
خط سبزی که ز پشت لب جانان برخاست
رگ ابری است که از چشمه حیوان برخاست
می کند بس دل پر آبله را شق چو انار
چون به، این گرد کز آن سیب زنخدان برخاست
شعری در مورد انار
خونم که می شکافت به تن پوست چون انار
در تیغ او قرار چو جوهر گرفته است
صائب چراغ زندگی ماست بی فروغ
تا داغ، سایه از سر ما برگرفته است
شعر درباره ی انار
ای لاله ای که چشم به صحرا گشوده ای
زیر سیه گلیم سویدا چگونه ای؟
ای باده ای که خم ز تو بشکافت چون انار
در قید شیشه خانه دلها چگونه ای؟
شعری درباره ی انار
بس کن از حرف به و سیب و انار و انگور
ترک مداحی میوالی و آرایش کن
قوت ابدان چه رفیع و چه دنی هر دو یکیست
قوت ارواح بدست آور و آسایش کن
شعر نو درباره انار
چو احمدست و ابوبکر یار غار دل و عشق
دو نام بود و یکی جان دو یار غار چه باشد
انار شیرین گر خود هزار باشد وگر یک
چو شد یکی به فشردن دگر شمار چه باشد
شعر درباره گل انار
بستم من دهان خود دل بگشاد صد دهان
بهر دل تو تن زدم بس بودم نوازن او
در گل و در شکر نشین بهر خدای لطف بین
سیب و انار تازه چین کآمد در فشاندن او
شعر در مورد انار